طراحی جلوه های بصری VFX | CGI Design
CGI مخفف عبارتِ Computer Generated Imagery به این معنا که از گرافیک کامپیوتری برای تولید انیمیشن و تصاویر متحرک، تبلیغات تلویزیونی، فیلم و بازی های کامپیوتری استفاده میشه،
به عبارت ساده، هر تصویر دیجیتالی که به کمک کامپیوتر درست میشه رو CGI میگیم؛ در این مقاله به معرفی این رشته که از گرایشهای رشته دیجیتال دیزاین محسوب میشه خواهیم پرداخت.
CGI همیشه به فیلم یا از این قبیل، مربوط نمیشه، بلکه برای تحقیقات علمی، معماری مدرن، شبیه سازی، اهداف پزشکی، مهندسی و غیره هم ازش استفاده میشه، با این وجود، CGI عمدتا با تولید گرافیک و افکت های بصری برای تولید تصاویر متحرک شناخته میشه.
توی اغلب فیلم های ساخته شده قبل از دهه ۱۹۹۰، از تکنیک Stop Motion استفاده شده، اما برای اولین بار توی فیلم پارک ژوراسیک (۱۹۹۰)، CGI به وفور مورد استفاده قرار گرفته، این فیلم به عنوان اولین فیلمی شناخته میشه که کاراکترهای CGI اون بسیار واقعی به نظر میان.
امروزه CGI به یکی از مهم ترین عناصر فیلم سازی تبدیل شده، در فیلم Avatar جیمزکامرون و یا سریال Transformer مایکل بی، CGI تقریبا توی اکثر فیلم ها برای تولید جلوه های ویژه با کیفیت مورد استفاده قرار گرفته، نه فقط فیلم. تبلیغات تلویزیون هم از این تکنیک برای تولید شات های با کیفیت و تصاویر واقعی کمک می گیرن. چه تبلیغ یک شامپو باشه چه گوشی موبایل!
این روزها نمیشه فیلم سازی رو بدون CGI تصور کرد. CGI، مرز بین دنیای واقعی و مجازی رو بر داشته،
پس از مرگ پل واکر در طول تولید فیلم Fast and Furious 7، این تکنیک تنها امید سازنده فیلم بود. چرا که بقیه صحنه هایی که پل واکر باید بازی می کرد رو با استفاده از CGI تولید کردن.
تعریف جلوه های ویژه بصری و معنی VFX
VFX مخفف جلوه های بصری است که می تواند به FX بصری کوتاه شود. استفاده از جلوه های بصری در فیلم ها و تلویزیون طی چند دهه گذشته به طور تصاعدی افزایش یافته است. آنچه قبلاً برای فیلم های علمی تخیلی و فیلم های اکشن با بودجه بزرگ اختصاص داشت ، اکنون برای تمامی استودیو ها و تدوین گرات در دسترس است.
سه نوع اصلی VFX وجود دارد که در چند به شما دقیقه توضیح خواهیم داد. اما قبل از اینکه چند نمونه را به شما نشان دهیم ، اجازه دهید جلوه های بصری را تعریف کنیم.
جلوه های بصری (VFX) اصطلاحی است که برای توصیف تصاویر ایجاد شده ، دستکاری شده یا تقویت شده برای هر فیلم یا سایر رسانه های متحرک که در حین فیلمبرداری زنده اتفاق نمی افتد استفاده می شود.
VFX اغلب شامل ادغام بین فیلم واقعی و این تصاویر دستکاری شده برای ایجاد محیطهای واقع بینانه برای زمینه است. این محیط های ایجاد شده یا بسیار خطرناک برای عکاسی هستند یا دنیاهایی که اصلا وجود ندارند و در آنها از تصاویر کامپیوتری (CGI) و نرم افزارهای ویژه VFX برای تحقق آن استفاده می شود.
جلوه های بصری با جلوه های ویژه متفاوت است زیرا جلوه های بصری به کامپیوتر نیاز دارد و پس از عکاسی یا فیلمبرداری اضافه می شوند. جلوه های ویژه یا SFX در صحنه فیلمبرداری می شود – که شامل مواردی مانند انفجارهای هدفمند و کنترل شده، زخم های تقلبی و غیره هستند.
یک نمونه از VFX می تواند اژدهایهایی باشد که در Game of Thrones از آسمان پرواز می کنند یا سفینه فضایی که در فضا در Star Wars پرواز می کند.
نرم افزارهای پرکاربرد جلوه های ویژه بصری
- Adobe After Effects
- Maxon Cinema 4D
- Autodesk Maya
- Syntheyes
- 3Ds Max
- Houdini
- Boujou
- Mocha
- Nuke
همانطور که در بالا هم گفتیم ، جنبه های زیادی برای فرآیند VFX وجود دارد، اما همه آنها را می توان در سه نوع اصلی سازماندهی کرد: CGI، کامپوزیتینگ و موشن کپچر.
هر یک از این موارد یا بعد از عکاسی اصلی یا همزمان در یک استودیوی اختصاصی و کنترل شده (به عنوان مثال، استودیو کروماکی) اتفاق می افتد.
هنرمندان جلوه های بصری از ابزارهایی استفاده می کنند که در همه ظرفیت ها به ترکیب خط بین “واقعی” و “غیر واقعی” کمک می کند. همانطور که در این ویدئو توضیح داده شده است، یکی از این ابزارها HDRI (تصویر محدوده دینامیکی بالا) نامیده می شود.
انیمیشن سیجیآی
انیمیشن یکی از حوزههای فیلمسازی است که از این فناوری استقبال خوبی کرد. بعد از انیمیشنهای دوبعدی و سنتی، انواع مختلفی از انیمیشن مثل استاپموشن و انیمیشن خمیری ظهور کرد. انیمیشنهای یارانهای گام بعدی در این تکامل محسوب میشوند. استاپموشن، یکی از محبوبترین انیمیشنها بود و در واقع میتوان گفت صورت بدوی انیمیشن سهبعدی به حساب میآمد، اما خلق آن زمان زیادی میبرد. خیلی زود رایانه جای خود را در این سبک باز کرد و امکان خلق جهان سهبعدی با آسانترین روشها را برای فیلمسازان این حوزه به وجود آورد. سیجیآی به فیلمسازان اجازه داد تا بتوانند جهانی کاملا خیالی یا واقعی خلق کنند.
پیکسار جزو اولین شرکتهایی بود که انیمیشنهای کاملا رایانهای تولید کرد. داستان اسباببازی(1995) به عنوان اولین انیمیشن سیجیآی محبوبیت فراوانی در سراسر جهان پیدا کرد. بعد از موفقیت این فیلم، شرکتهای دیگر نیز تلاش کردند تا بخت خود را در این زمینه بیازمایند؛ به عنوان مثال دریم ورکس، مورچهای به نام زی(1998) را تولید کرد. اما فیلم شرک(2001) بزرگترین موفقیت این فناوری محسوب میشود و پیکسار را با رقابتی جدی مواجه کرد.
از دیگر آثار موفق در این زمینه میتوان به من نفرتانگیز(2010) و زندگی پنهان حیوانات خانگی(2016) اشاره کرد. در واقع بهترین نمونههای سیجیآی در فیلم و انیمیشن، آنهایی هستند برای مخاطب خستهکننده نباشند و در واقع چنان بیننده را مجذوب خود کنند که او اصلا متوجه حضور این فناوری نشود.
حال که در عصر پیشرفت وسیع فناوری در دوران فیلم سازی مدرن حضور داریم تصور این که در آینده چنین فناوری هایی بیش از پیش به کار سازندگان فیلم و سریال ها آیند دور از ذهن نیست؛
تاثیر جلوه های ویژه ی بصری و صوتی در عصر مدن فیلم سازی بر کسی پوشیده نیست و همگان شاهد آثار ریز و درشت سینمایی بوده ایم که جلوه های ویژه در آن ها حرف اصلی را می زنند. در آینده می توان انتظار این را داشت که هوش های مصنوعی طراحی شده توسط سازندگان نه تنها در امر سه بعدی سازی و پرداخت شخصیت ها فعالیت داشته باشند، بلکه حتی بتوانند به عنوان ناظران فیلمنامه، تدوین گران و حتی بازیگران فیلم های سینمایی وارد عرصه ی فیلمسازی شوند. مثال های مشابه امر بازیگری در دنیای واقعی توسط هوش های مصنوعی را می توان در داستان فیلم و سریال هایی چون «وست ورلد» و «بلید رانر» مشاهده نمود. نکته ی اصلی اینجاست که چنین فناوری هایی قادر به پر کردن جا های خالی بسیاری هستند که هالیوود حتی در عصر مدرن فیلم سازی نیز از دستیابی به آن ها و پر کردن جای خالی شان عاجز است. از جمله ی این جا های خالی می توان به کاهش هزینه های فیلمسازی، مدت زمان تولید فیلم و هزینه ی بازیگران دیگر اشاره کرد.
چالش اصلی پیشگامان جلوه های ویژه دستیابی به ساختاری از هوش های مصنوعیست که بتوانند قابل لمس و درک در دنیای واقعی باشند. در صورت رخ دادن چنین اتفاقی که گویا تنها چند سال با عملی شدن آن فاصله داریم، باید منتظر عصر جدیدی در فیلمسازی باشیم. عصری که همچنان هالیوود و سران آن می توانند ادعا کنند برای نخستین بار به آن دست می یابند.
انسان های دیجیتالی بخش های مهمی از فیلم های جدید به شمار می آیند، ولی اگر داده های درستی برای خلوق نمودن چنین انسان هایی در اختیار نداشته باشید، خروجی تان قابل قبول و زیبا نخواهد بود. ما با استفاده از هوش های مصنوعی در حال پر کردن جا های خالی فیلمسازی هستیم. تمام ماهیت هوش های مصنوعی وابسته به پردازش و ورز دادن اطلاعات خام اولیه هستند. هر چه میزان اطلاعات در دسترس شما بیشتر و با کیفیت تر باشد، محصول نهایی نیز از کیفیت بالاتری برخوردار خواهد بود. استفاده از انسان هایی دیجیتالی در فیلم های سینمایی تاکنون محقق نشده اند و تعداد فیلم هایی که از این نوع شخصیت ها بهره برده اند انگشت شمار است.
جملاتی که خواندید نقل قولی از «کریس نیکولز»، رئیس یکی از سازمان های تولید و توسعه ی محتوای دیجیتالی یعنی «Digital Human League» بود.
جمع بندی
به لطف فیلم های سینمایی و تلویزیونی، همه ی ما جهانهای خارق العاده ای را دیده ایم که هرگز نمی توانند در سطح زمینی ما وجود داشته باشند. حتی اگر به طور معمول از ژانر فانتزی یا علمی تخیلی لذت نمی بریم، قطعاً این جلوه ها را در عمل دیده ایم – چه در سینما ، چه در تیزرهای تبلیغات و حتی در بازی های ویدئویی.
شما می توانید از این طریق جلوی صرف هزینه های بسیار زیادی را بگیرید. هوش مصنوعی در سینما حوزه ایست که نیاز به دقت و توسعه ی بسیاری دارد. در برخی تلاش های این حوزه توانسته ایم به شخصیت هایی دست یابیم که خود شان نیز نمی دانند واقعیت دارند. بخش عمده ای از جلوه های ویژه ی فیلم سیاره ی میمون ها از همین طریق ساخته شده اند.
تا سال ۲۰۴۵ منتظر این اتفاق باشید. در این سال دیگر انسان ها مجری برنامه های تلویزیونی نخواهند بود. هوش های مصنوعی به قدری قدرتمند و باهوش می شوند که حوزه ی کاربردشان از مرز های فیلمسازی نیز تجاوز خواهد کرد. اگر انسان ها نتوانستند درمانی برای سرطان یا گرمای کره ی زمین پیدا کنند، ربات ها و هوش های مصنوعی قادر به انجام چنین کاری خواهند بود.
هوش های مصنوعی به مثابه ی این که باهوش تر از ما خواهند بود شروع به ارزیابی و نظارت بر ما خواهند کرد. آن ها توانایی درک عشق و ارزش زندگی را کسب خواهند کرد. امیدوارم در مسیری که پیش می رویم دقیق باشیم وگرنه اتفاقات ناگواری در پیش روی مان خواهد بود.