درحال انتقال

لپ تاپ Psion MC 400

Psion MC 400 نام لپ‌تاپی است که سال ۱۹۸۹ عرضه شد.

در سال ۱۹۸۹ یک شرکت انگیسی لپ‌تاپی به بازار ارائه کرد که سیستم عامل آن واسط گرافیکی داشت و صرفاً متنی نبود (قبل از دوران ویندوز و قبل از زمان فراگیر شدن مفهوم لپ تاپ). این لپ‌تاپ هارد SSD داشت (هاردهای غیر مکانیکی با تکنولوژی شبیه فلش مموری که به تازگی روی لپ‌تاپ‌ها استفاده می‌شود). TouchPad داشت. بارکد می‌خواند و می‌توانست تصویر را از طریق تلفن به کامپیوتر شبیه خودش فکس کند! باتری آن هم ۶۰ ساعت برق را نگه می‌داشت. این محصول هرگز موفقیت چشم‌گیر به دست نیاورد و بسیاری می‌گویند که اگر تولیدکنندگان آن لپ‌تاپ می‌توانستند آن را در دوره‌ی خود فراگیر کنند،‌ امروز انسان دو دهه جلوتر از جایی بود که امروز هست…

Psion MC 400 نام لپ‌تاپی است که سال ۱۹۸۹ عرضه شد. چه دلایلی می تواند باعث شکست این پروژه شده باشد؟

شاید برخی بگویند که قیمت این لپ‌تاپ بالا بوده. این لپ‌تاپ حدود ۸۵۰ پوند فروخته می‌شد که قیمت بالایی محسوب نمی‌شود. ضمن اینکه به قول متخصصان بازاریابی، با کمی تلاش و خلاقیت، هر محصولی را تقریباً به هر قیمتی می‌توان در بازار فروخت و مشتریان آن را پیدا کرد.

شاید به ذهنمان برسد که آن زمان مردم به این محصول نیاز نداشته‌اند.  اما امروز هم محصولات زیادی در دنیا فروش می‌روند که مردم به آنها نیاز مادی و فیزیکی ندارند. اما بازار خود را دارند و به فروش می‌رسند. چنین محصولی حداقل می‌توانسته برخی نیازهای غیرمادی مانند «پرستیژ» و «موقعیت اجتماعی» و … را ارضا کند.

نگاه دیگر هم می‌تواند این باشد که احتمالاً چون مردم قبلاً چنین محصولی را نمی‌شناخته‌اند به آن رغبتی نشان نداده‌اند. اما واقعیت این است که محصولات زیادی را می‌توان یافت که «روزی» بدون اینکه مردم پیشینه‌ای نسبت به آنها داشته باشند به بازار عرضه شده‌اند و امروز به خوبی جای خود را پیدا کرده‌اند.

منظور ما این نیست که دلایل بالا نمی‌توانند دلیل شکست این پروژه بوده باشند. اما واقعیت این است که ممکن است با وجود همه‌ی موانع فوق، یک محصول یا خدمت به بازار عرضه شده و موفق شود. چیزی که امروز مهم‌تر و جدی‌تر از سایر فاکتورها مورد توجه قرار می‌گیرد، «طراحی» است.

طراحی فقط به معنای شکل ظاهری نیست. وقتی می‌گوییم یک «سرویس» یا «محصول» باید طراحی داشته باشد،‌ فاکتورهای متعددی را باید در نظر گرفت:

  • – کسی که از این محصول یا سرویس استفاده می‌کند، چه تصویری از «خودش» احساس می‌کند؟
  • – چه داستانی پشت محصول ما یا برند ما وجود دارد؟
  • – استفاده از محصول یا خدمات شرکت ما چه احساسی در مشتری ایجاد می‌کند؟
  • – ما در معرفی محصول خود یا در تبلیغات آن چه انتظاری در مشتری و مخاطب ایجاد می‌کنیم؟
  • و ده‌ها سوال مشابه.

محصولی که «قدرتمند و خاص» باشد الزاماً فروش نمی‌رود. اما محصولی که «طراحی» درست داشته باشد «به سادگی» فروش می‌رود.

مفید بود؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *