تصویرسازی موجودات افسانهای ایران: 1001 Eranshahr
داستانهای جادویی در تخیلات ما نفوذ میکنند. خوشبختانه فرهنگ ایرانی چاه عمیقی از روایت دارد که باید از آن استفاده کرد. تا به حال، بسیاری از این افسانه ها در افسانه های محلی گیر کرده اند. اساطیر ایران باستان بهسان بسیاری از تمدنهای دیگر بر محوریت نیکی و بدی استوار است و داستانهای اساطیری، رسومات و اعتقادات مردم تماماً بر همین اساس شکل گرفتهاند.
ایرانشهر نام یک وب سایت محتوا محور هستش که با تصویرسازی گرافیکی و کشف تاریخچه ایران فعالیت میکند و منبع تصاویر پیوست شده در این مطلب است.
1001 مخلوق اسطورهای فرهنگ ایرانی و فراتر از آن، با الهام از جستوجو و همه پرسی در شبکه های اجتماعی برای افسانهها، داستانهایی را جمعآوری میکند، تصویر میکند و فهرستبندی میکند که این داستان ها برای هزاران سال به دست آمده است.

یکی از جذابترین بخشهای داستانهای اساطیری بجامانده از تمدنهای مختلف، بخش مربوط به موجوداتی خیالی است که ویژگیهای ماورالطبیعه دارند. ماهیت نیکی یا بدی این موجودات در طول تاریخ دستخوش تغییرات زیادی شده، برخی از این موجودات از جایگاه خداگونه خود در طول زمان به جایگاه پست و شر نزول کردهاند.
موجودات افسانه ای ایران
ارژنگ دیو
ارژنگ دیو از سران دیوهای مازندران است و درهفت خان رستم که شرح آن را به طور کامل در شاهنامه میخوانیم، خان ششم به کشته شدن او توسط رستم پهلوان اختصاص دارد.
پس از حملهی کاووس (شاه ایران) به مازندران، سپاهیان ایران توسط دیو سپید اسیر و نابینا میشوند. دیو سپید آنها را در کوه اسپروز اسیر و دارایی و اموال آنها (گنج شاهی) را تصاحب میکند و نگهبانی آن را به ارژنگ دیو میسپارد. در خوان ششم پس از اینکه رستم از محل سکونت ارژنگ دیو باخبر میشود، بیرون از خیمهی او فریادی میکشد که زمین و آسمان به لرزه میافتد و ارژنگ از خیمهاش بیرون میآید. وقتی رستم او را میبیند، با اسب به سوی او میتازد و سرش را از تنش جدا میسازد، سپس سر خون آلود او را به سوی دیوان میاندازد. دیوانی که شاهد کشته شدن ارژنگ بودند، میترسند و قصد فرار میکنند ولی رستم شمشیر میکشد و آنها را نیز میکشد.

یکی نعره زد در میان گروه تو گفتی بدرّید دریا و کوه
برون آمد از خیمه ارژنگدیو چو آمد به گوش اندرش آن غریو
فردوسی
همای
هما یا «همای» مرغ استخوانخوار معروفی است که در راستهی شکاریان قرار میگیرد و در ادبیات پارسی جایگاه اسطورهای دارد. واژه ی «همای» به معنای «همایون؛ فرخنده و خجسته». برخی نیز نام این پرنده را یادآور گیاه معروف هوم یا هوما میدانند.
معروف است که سایهاش بر سر هر کسی بیفتد به سعادت خواهد رسید. به همین دلیل به مرغ سعادت نیز معروف است. او پرندهای است که در فرهنگ ایران باستان در پرچمها و درفشهای ایرانیان دیده میشود. به نظر میرسد ایرانیان براساس اعتقادات خود که «همای» را فرخنده میپنداشتند، از نقش و پیکر این پرنده در درفشهای خود استفاده میکردند و آن را به فال نیک میگرفتند.

درفشی پس پشت پیکر همای
سپهبد همی داشت بر پیل جای
فردوسی
پس هر درفشی، درفشی به پای
چه از اژدها و چه پیکر همای
فردوسی
دیو فولاد زره
فولادزره نام شخصیت منفی داستان امیرارسلان نامدار است. اوعفریت شاخدارِ بزرگی است که قدرت جادویی دارد و میتواند پرواز کند. «فولادزره» در هوا گشت میزند، زنان زیبا را اسیر میکند و سپس تلاش میکرد تا آنان را اغوا کند. او در ابتدا فرماندهی ارتش پادشاه پریان (ملک خازن) بود که بر سرزمینِ «زهرگیاه» حکمرانی میکرد. اما پس از مرگ ملک خازن، «فولادزره» که شیفته ملکه شده بود، با تبدیل کردن جانشینان و همراهان شاه به سنگ، در قلعهای به نام قلعهی سنگ، تاج و تخت را تصاحب کرد.
هم چنین مادر «فولادزره» که جادوگر بسیار قدرتمندی بود، با جادوی خود، «فولادزره» را در برابر سلاحها آسیبناپذیر کرده بود به جز یک شمشیر که «شمشیر زمرّد نگار» نام داشت و به سلیمان ِپیامبر تعلق داشت. این شمشیر که تنها راه ازبینبردن این عفریت بود، توسط «فولادزره» حفظ و بادقت نگهداری میشد.
امیرارسلان نامدار که مقدر شده بود تا «فولادزره» را نابود کند، برای آزادی معشوقهی خود، «فرخلقا»، راهی سرزمین جادو شد و «فولادزره» که این موضوع را دانست، تلاش کرد تا قهرمان را پیدا کند و او را به قتل برساند. در پایان پس از درگیری این دو با هم امیرارسلان، «فولادزره» و مادرش را با «شمشیر زرنگار» شکست داد و سپس اجساد آنان را سوزاند، خاکسترشان را با آب مخلوط کرد و سپس با پاشیدن این محلول به سنگها، قربانیان قلعهی سنگی را به حالت اول برگرداند

سیمرغ SIMURGH
«سیمرغ» پرندهای اسطورهای است که بر اساس روایات کهن، بر بالای درخت همهتخمه خانه دارد. هر وقت که سیمرغ از روی درخت پرواز میکند، هزار شاخه بر روی درخت میروید و هنگامی که بر آن فرود میآید، هزار شاخه شکسته میشود و تخمهای آن شاخهها در اطراف پراکنده و باعث رویش گیاهان گوناگون میشود.
نام «سیمرغ» در شاهنامه، اوستا و روایات پهلوی آمده است و گفته شده که او از هر چهار طرف بالهایی با رنگهای نیکو دارد. او که صورتی مانند انسان دارد، منقارش همچون منقار عقاب است و میتواند یک فیل را به آسانی برباید.
این پادشاه مرغان، هزار و هفتصد سال عمر دارد.
در شاهنامهی فردوسی آمده است که «سیمرغ» بر بالای کوه البرز خانه داشت و زال (پدر رستم) را به همراه فرزندان خودش بزرگ کرده بود. هنگامی هم که زال نزد خانوادهی خود برگشت، سیمرغ پری از پرهایش را به او داد تا اگر در خطر افتاد، با آتشزدن آن پر از سیمرغ کمک بگیرد. بعد از آن «سیمرغ» یکبار در جریان به دنیا آمدن رستم و یکبار هم در نبرد بین رستم و اسفندیار به یاری زال و رستم آمد.
همچنین در بندهش «سیمرغ» نگهبان دروازهی بین ماه و خورشید معرفی شده است.

گلیم گوش
معرفی منبع مطالعه کامل موجودات افسانه ای ایران
ایرانشهر نام یک وب سایت محتوا محور هستش که با ساخت تصاویر گرافیکی و کشف تاریخچه ایران فعالیت میکند.
هر کسی میتواند یک استوری یا یک موجود و منطقه احتمالی پیدایش آن را به کانال اینستاگرام @iranian_myths ارسال کند.
گروهی از داوطلبان داستانها را مرور میکنند و برای 1 سال تمام آن مطالب ارسالی را به تصویر کشیده، نوشته و منتشر میکنند.
از مردم سراسر ایران و سراسر جهان دعوت میشود تا با محتوا درگیر شوند و سایر مناطقی را که آن داستان وجود دارد، پرچمگذاری کنند و نقشهای از این داستانهای جذاب ایجاد کنند.
1001 Mythical Creatures با هدف ایجاد جامعه حول این داستانهای فرهنگی لذتبخش، گاهی ترسناک و همیشه وحیکننده است.
- وب سایت رسمی ایرانشهر مجری پروژه : 1001 Mythical Creatures — Eranshahr
سخن نهایی
اسطورهشناسی ایرانی یا افسانههای ایران مجموعهٔ اسطورههایی است که در اصل توسط ایرانیان باستان و دیگر مردمان ایرانی روایت شده و گونهای از فولکلور باستانی ایرانی است. این داستانها به منشأ و ماهیت جهان، زندگی و فعالیت خدایان، قهرمانان، و موجودات اساطیری و منشأ و اهمیت آیینها و آیینهای خود ایرانیان باستان مربوط میشود.