تعریف:Disrupt
معانی به فارسی:(فعل) هنجارشکنی ، درهم گسیختن، منقطع کردن؛ (از هم) پاره کردن، درهم دریدن، چند تکه کردن، لخت کردن، (جلسه و مذاکره و غیره) مختل کردن، به هم زدن
توضیح بیشتر: طی چند سال اخیر، کتابهای بسیاری در حوزهٔ مدیریت و در زمینهٔ استارتآپها و کسبوکارهای نو در بازار ایران ترجمه و بعضاً تألیف شدهاند. اصطلاح Disruption یکی از واژههای پرکاربرد در این کتابهاست.
استفاده از تکنولوژی نخستین فاکتوری است که شرکت اوبر (Uber) را از بقیهی شرکتهای درخواست تاکسی در قرن اخیر متمایز میکند و تکنولوژی کلید موفقیتهای بزرگ است. مثلاً میگویند: اوبر بازار تاکسی را دیسراپت کرد. یا آمازون بازار خردهفروشی سنتی را دیسراپت کرد. یا نتفلیکس بازار سینما و پخش و توزیع محصولات هنری را دیسراپ کرد.
منظور از دیسراپت کردن این است که ساختار و وضعیت بازار و نُرمهای پذیرفته شده را تغییر داده است. آن هم نه تغییر جزئی و تدریجی (Incremental)؛ بلکه تغییر اساسی و جدی و بنیادی.
این اصطلاح در فارسی به «برهمزننده» ترجمه شده است. اما به نظرم میشد هنجارشکن هم ترجمه شود. کسب و کارهایی که اقتصاد و فناوری و جهان را Distrupt میکنند، هنجارشکن هستند. هنجارشکن یک فرق مهم با ناهنجار دارد. در آن اراده و تحلیل نهفته است. قد کوتاه، ناهنجاری است و نه هنجارشکنی. اما رها کردن یک کسبوکار سنتی و ساختن یک پلتفرم Marketplace، هنجارشکنی است. این کارها یعنی شکستن هنجارها و نُرمهای کسبوکار.
این ایدهٔ من نیست. در بسیاری از کتابهای مدیریتی جهان، Disruption را از جنس شکستن هنجارها میدانند.
در کتاب «گذار و فرصت» که گزارشی از نگاه مدیریتی رهبران اقتصادی چین است میخوانیم (+):
Technological disruption has the become new normal.
… Ability to grow relies on the ability to challenge and disrupt business norms.
واگنر و بود نزدیک به دو دهه قبل، در سال ۲۰۰۶ دیسراپ کردن را چنین تعریف کردهاند (+):
Disruption is a sudden unexpected occurence that deviates from the business norms.
تاردیف و جویس مینویسند (+):
Disruptive leaders, change the accepted norms of behavior.
« بازگشت به واژه نامه