فیدمطالب

روانشناسی طراحی؛ سفری به ذهن کاربر | Psychological Design

🔑 “طراحی خوب، از ذهن شروع می‌شود.”

وقتی صحبت از طراحی محصول می‌کنیم، چیزی فراتر از چیدمان المان‌ها و زیبایی بصری مطرح است. طراحی واقعی، به‌معنای خلق تجربه‌ای است که رفتار، احساسات و تصمیمات کاربران را تحت تأثیر قرار دهد. اینجاست که روانشناسی طراحی (Psychological Design) وارد میدان می‌شود؛ هنری که بر پایه علم روانشناسی بنا شده و به ما ابزارهایی می‌دهد تا عمیق‌تر فکر کنیم و دقیق‌تر عمل کنیم.

طراحی روانشناسانه

طراحی همیشه درباره ی مردم و مسائل مربوط به آنها بوده است و همینطور نیز خواهد ماند. اینکه یک طراح بداند که هم نوع های خود به چه صورت فکر می کنند، اولین قدم خلق کردن طراحی بخصوصی برای مردم است.

🔍 طراحی با متد روانشناسی چیست؟

طراحی با متد روانشناسی یعنی استفاده از دانش رفتار و ذهن انسان برای ایجاد محصولاتی که:

  • درک‌شده باشند (با نیازها و انتظارات کاربر هماهنگ باشند).
  • جذاب باشند (کاربر احساس خوبی از استفاده داشته باشد).
  • کارآمد باشند (به سادگی نیاز کاربر را برطرف کنند).

مثال‌های کوچک اما تاثیرگذار:
✅ چرا رنگ دکمه‌ها در اکثر سایت‌ها آبی یا سبز است؟
✅ چرا صفحه ورود اپلیکیشن‌ها معمولاً ساده و مینیمال طراحی می‌شود؟

این تصمیم‌ها ریشه در اصول روانشناسی دارند.

بیشتر بخوانید: رابطه طراحی محصول و روانشناسی…

طراحی  محصول، از قدیم رابطه دیرینه‌ای با روانشناسی اجتماعی، رفتاری و شناختی داشته است،  مثلا علم روانشناسی به ما یاد میده، چیزی که انسان‌ها را به حرکت می‌اندازد انگیزه‌ و رقابت است!  اگر چیزی که می‌خواهیم را ساده و مثل آب خوردن به دست بیاوریم، آن وقت راضی نیستیم. ما دوست داریم کار چالش داشته باشد، و از جایزه هم خوشمان می‌آید. کمتر کسی رو به دور از این قاعده پیدا میکنید. و یا با نگاهی به هرم سلسله‌مراتبی نیازهای مازلو (Maslow) متوجه میشیم درست بالای نیازهای پایه ما، نیازهای روحی و روانی‌مان نشسته‌اند. این نیازها هستند که باعث می‌شوند ما میل به چیزهای مختلف اشتیاق داشته باشیم، با هم همکاری کنیم، رقیب هم شویم، بسازیم، و نابود کنیم.

روانشناسی مطالعه ذهن و رفتار است که شامل تأثیرات زیست شناختی، فشارهای اجتماعی و عوامل محیطی است که بر چگونگی تفکر، عملکرد و حس افراد تاثیر می گذارد. با استفاده از علم روانشناسی، روانپزشکان (متخصص اعصاب و روان) و روانشناسان به معالجه اختلالات روانی و شناخت روان انسان ها مشغول اند.
به دست آوردن درک غنی تر و عمیق تر از روانشناسی می تواند به افراد کند تا بینشی نسبت به اعمال خود و نیز درک بهتری از دیگران دست پیدا کنند.

روانشناسی در ابتدا هم از فلسفه و هم از زیست شناسی به وجود آمد. مباحث مربوط به این دو موضوع به زمان متفکران پیشین یونانی، از جمله ارسطو و سقراط بر می گردد.

کلمه “روانشناسی” خود از واژه یونانی psyche روان گرفته شده است که در معنای واقعی کلمه به معنی “زندگی” یا “جان” است. معانی مشتق شده از کلمه شامل “روح” یا “خود” است.

ظهور روانشناسی به عنوان یک حوزه مطالعاتی جداگانه و مستقل هنگامی به وجود آمد که Wilhelm Wundt اولین آزمایشگاه روانشناسی تجربی را در سال ۱۸۷۹ در لایپزیگ (Leipzig)، آلمان تأسیس کرد.

در طول تاریخ روانشناسی، مکاتب فکری مختلفی برای توضیح ذهن و رفتار انسان شکل گرفته اند. در برخی موارد، بعضی از مکاتب فکری برای مدتی بر رشته روانشناسی تسلط یافتند.

🧠 نگاهی به مکتب‌های روانشناسی و کاربردهای آن در طراحی

۱. رفتارگرایی (Behaviorism):
این مکتب روی رفتارهای قابل مشاهده تمرکز دارد. در طراحی، می‌توانید از این اصول برای ایجاد الگوهایی استفاده کنید که رفتار کاربران را شکل دهند؛ مثل پاداش‌های کوچک در اپلیکیشن‌های تناسب اندام یا نوتیفیکیشن‌های انگیزشی.

۲. روانشناسی شناختی (Cognitive Psychology):
تمرکز این مکتب روی نحوه پردازش اطلاعات توسط ذهن است. برای مثال، یک رابط کاربری شلوغ می‌تواند بار شناختی کاربر را افزایش دهد و باعث سردرگمی شود. این مکتب کمک می‌کند طراحی‌ها را ساده‌تر و درک‌پذیرتر کنیم.

۳. روانکاوی (Psychoanalysis):
این مکتب به ناخودآگاه و انگیزه‌های پنهان انسان‌ها می‌پردازد. در طراحی برند، داستان‌گویی یا رنگ‌ها می‌توانید به ناخودآگاه کاربران نفوذ کنید و احساساتی خاص را برانگیزید.

۴. روانشناسی تکاملی (Evolutionary Psychology):
این مکتب به الگوهای رفتاری که در طول تکامل شکل گرفته‌اند، نگاه می‌کند. برای مثال، تمایل انسان به رنگ‌های طبیعی مثل آبی و سبز، از نیازهای اولیه برای بقا سرچشمه می‌گیرد.

بیشتر بخوانید: انواع روانشناسی و مکتب های آن…

رشته ای وسیع و متنوعی است و شامل مطالعه اندیشه، رفتار، پیشرفت، شخصیت، احساسات، انگیزه و موارد دیگر می شود. در نتیجه، بعضی از شاخه های تخصصی و فرعی مختلفی پدیدار شده است. در زیر بعضی از زمینه های اصلی تحقیق و کاربرد رشته فوق آمده است:

  • روانشناسی بالینی: ارزیابی، تشخیص و درمان اختلالات روانی را عهده دار است.
  • روانشناسی شناختی: به مطالعه فرایندهای فکری انسان اعم از توجه، درک، حافظه، تصمیم گیری، حل مسئله و کسب زبان می پردازد.
  • روانشناسی رشد: به بررسی رشد و پیشرفت انسان در طول زندگی پرداخته. این شاخه از روانشناسی فقط به تغییرات جسمی نمی پردازد بلکه شامل توانایی های شناختی فرد، اخلاق و رفتار، عملکرد اجتماعی فرد، هویت و سایر زمینه های زندگی است.
  • روانشناسی صنعتی و سازمانی: حوزه ای در روانشناسی است که از تحقیقات روانشناختی برای افزایش عملکرد کاری و انتخاب کارمندان استفاده می کند.
  • روانشناسی اجتماعی: بر رفتار گروهی افرد، تأثیرات اجتماعی بر رفتار فرد، نگرش ها و پیش داوری، ادراک اجتماعی، انطباق، پرخاشگری و مباحث مرتبط تمرکز دارد.
  • روانشناسی سیاسی: علمی نوپاست این شاخه رفتار سیاسی، سیاستمداران و سیاست را از منظر روانشناسی ارزیابی می کند.
  • روانشناسی دین: مجموعه ای از روی آورد های دینی را از منظر روانشناسی مورد مطالعه قرار می دهد.
  • روانشناسی تربیتی: این شاخه نحوه ی یادگیری افراد، روند آموزش، تفاوت های فردی در یادگیری و … را مورد مطالعه قرار می دهد.
  • روانشناسی خانواده: مطالعه این شاخه در زمینه مشکلات و معضلات در خانواده و روابط خانواده و تاثیرات آن ها بر روی یکدیگر می پردازد.

مکتب های روانشناسی

  • ساختارگرایی: ساختارگرایی وونت و تیچنر جز اولین مکاتب فکری بوده است. هدف از این رویکرد تحلیل ساختار های ذهنی فرد می باشد.
  • کارکردگرایی: روانشناس و فیلسوف ویلیام جیمز با مکتبی از اندیشه، معروف به کارکرد گرایی علاقمند شد. هدف این رویکرد بررسی این مسئله است که ذهن چگونه کار می کند که جاندار موفق به انطباق و سازگاری با محیط و عمل در آن می شود. این مکتب روانشناسی را دانش تجربه ی هشیار به شمار می آورد.
  • رفتارگرایی: واتسون بنیانگذار رفتارگرایی می باشد. وی معتقد بود که تقریبا همه ی رفتار ها حاصل شرطی شدن است و محیط از راه تقویت عادت های خاص رفتار را شکل می دهد. به طور کلی این مکتب از نگاه به تأثیرات درونی بر رفتار دور شد و در پی آن بود که به مطالعه رفتارهای قابل مشاهده بپردازد.
  • گشتالت گرایی: گشتالت واژه ای آلمانی است به معنای شکل یا شکل بندی و به مکتب ورتایمر، کافکا و کهلر اطلاق می گردد. روانشناسان در این مکتب عمدتا به مبحث ادراک توجه داشتند و معتقد بودند که تجربه های ادراکی مبتنی بر طرح هایی هستند که محرک ها و سازمان تجربه آن ها را تشکیل می دهند. آن ها به ادراک حرکت، نحوه ی ارزیابی اندازه و نمود رنگ ها تحت تاثیر روشنایی توجه داشنتد. در نتیجه نیز به تفسیر هایی ادراک مدار در مباحث یادگیری، حافظه و حل مسئله گرایش پیدا کردند.
  • روانکاوی: مدتی نگذشت که مکاتب فکری نخستین جای خود را به بعضی رویکرد های غالب و تأثیرگذار در روانشناسی دادند. روانکاوی زیگموند فروید تمرکز ویژه ای بر چگونگی تأثیر ذهن ناخودآگاه بر روی رفتار انسان دارد. به طور کلی هسته ی اصلی نظریه وی مفهوم ناهشیار است که شامل: افکار، نگرش ها، تکانه ها، امیال، انگیزه ها و هیجان هایی است که فرد از وجودشان آگاهی ندارد.
  • انسان گرایی: با گذشت زمان رویکرد انسان گرایی بر اهمیت رشد فردی و خودشناسی تمرکز کرد.
  • شناختی: تا دهه 1960 و 1970، انقلاب شناختی باعث شروع تحقیقات در مورد فرآیندهای ذهنی درونی. اعم از: تفکر، تصمیم گیری، توسعه زبان و حافظه شد.

 با وجود این که مکتب های فکری ذکر شده گاهی به عنوان نیروهای رقیب شمرده می شوند، اما همه دیدگاه ها در درک ما از این رشته نقش داشته اند.

💡 کاربردهای روانشناسی در طراحی

۱. افزایش تعامل (Engagement): ایجاد عادت‌های مثبت در کاربران با طراحی‌هایی که نیاز به مراجعه مکرر دارند.
۲. بهبود تجربه کاربری (UX): کاهش سردرگمی و طراحی روان‌تر با توجه به توانایی‌های ذهنی کاربران.
۳. ایجاد اعتماد: استفاده از نشانه‌های قابل اعتماد، مثل لوگوهای شناخته‌شده یا تصاویر انسان‌محور.
۴. ترغیب به اقدام (Call to Action): طراحی دکمه‌ها و پیام‌هایی که کاربران را به تعامل دعوت می‌کنند.

نکات پیشرفته: تاثیرعناصربصری در تصمیم‌گیری

شما به این سطح از محتوا دسترسی ندارید و یا وارد اکانت خود نشدید. 

ورود یا عضویتخرید یا تمدید اشتراک

برای دسترسی کامل به صدها درس و محتوای تخصصی در باشگاه طراحی شما نیاز به ثبت نام و تهیه اشتراک دارید. بخشی از مطالب مختص مشترکین می‌باشد

.: برای دانلود کاتالوگ آشنایی بامحتوای دیزاین کلاب اینجا کلیک کنید :.


 

جمع‌بندی

طراحی روانشناسانه ترکیبی از قواعد طراحی ، واکنش‌ و رفتار‌های انسان‌ها است؛ ما برای انسان‌ها طراحی می‌کنیم، پس چرا از شناخت بیشتر نسبت به اون‌ها بهره نبریم؟! 

 با این همه، بهتره ما دیزاینرها باید در مورد اینکه چطور بر هیجانات کاربران تاثیر می‌گذاریم، احتیاط به خرج بدهیم. اگر خوب تحقیق نکنیم و موقع اجرا دقت کافی نداشته باشیم، حتی اگر نیت‌مان خوب بوده باشد هم ممکن است بدترین تاثیرات را بر کاربر بگذاریم. یادتان باشد، مهم‌ترین اصل این است که همیشه باید سعی کنید تا خود را به جای کاربرانتان بگذارید و ببینید او قرار است چه حسی از محصول شما پیدا کند؛ سعی کنید این ازین مواردی که گفته شد الهام بگیرید و الگو های تطبیق پذیر پیدا کنید برای طراحی محصولاتتون.

💬 اگر به این موضوعات علاقمندید در پست‌های برنامه “طراحی از درون”، هر کدام از این اصول و مکتب‌ها را عمیق‌تر بررسی می‌کنیم و نظریه‌هایی طراحی روانشناسی را به آن اضافه خواهیم کرد.
نظر شما چیست؟ تا حالا از روانشناسی در طراحی‌های خود استفاده کرده‌اید؟

  • سوالی برای تفکر: بنظرشما چرا تم رنگی اتاق جراحی بیمارستان و پزشک ها سبز رنگ هست؟ یا چرا توی مهد کودک ها از رنگ های پاستیلی استفاده می‌شه؟

مفید بود؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *