حل مسئله خلاقانه به کمک تفکر واگرا
تصور کنید دارید تندتند خانه را جارو میکشید زیرا مهمان در راه دارید. سخت در تلاش هستید و جاروبرقی را مرتب حرکت میدهید ولی آشغالها جمع نمیشوند.
مینشینید و جاروبرقی را باز میکنید و کیسهاش را بیرون میآورید. خاک به هوا بلند میشود و میبینید که کیسه پر است. همینطور که میروید کیسه را خالی کنید به این فکر میکنید که چرا جاروبرقیها هنوز با کیسه کار میکنند.
جیمز دیسون، مخترع و مؤسس برند جاروبرقی دیسون، دقیقا همین مشکل را احساس کرده و از روش حل مسئله خلاقانه برای یافتن راه حل استفاده کرد. وقتی بسیاری از شرکتها بر این تمرکز کرده بودند که چگونه فیلترهای بهتری برای جاروبرقی خود بسازند، دیسون فهمید که باید بهگونه متفاوتی بیندیشد و راه حلی خلاقانهتر پیدا کند. اینطور شد که وی روشی انقلابی برای جدا کردن آشغالها از هوا طراحی کرد و نخستین جاروبرقی بدون کیسه جهان را ساخت.
Creative problem solving (CPS) یا حل مسئله خلاقانه فرایند ذهنی برای یافتن راه حلی ناشناخته و ابداعی برای یک مشکل است و در بهترین حالت این راه حل باید بدیع و مستقل از سایر راه حلهای موجود باشد.
[um_loggedin] از زمانی که گیلفورد در دههی پنجاه میلادی بحثِ تفکر واگرا را مطرح کرد و آن را در برابر تفکر همگرا قرار داد، این دوقطبیِ همگرا و واگرا به یکی از پایههای اصلی در آموزش مهارت حل مسئله تبدیل شده است. اگر چه این مفاهیم قرنهاست به شکلهای مختلف در نوشتهها و تحلیلهای نویسندگان و دانشمندان دیده میشود، اما نامگذاری همگرا و واگرا برای شیوههای تفکر کمتر از هفتاد سال قدمت دارد. جوی گیلفورد در سالهای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ در مورد هوش و ساختار هوش مطالعه میکرد و مقالات و تحقیقات متعددی در این زمینه منتشر کرد. او دو اصطلاح تفکر واگرا و تفکر همگرا را در کتاب خود تحت عنوان ماهیت هوش انسانی (The Nature of Human Intelligence) مطرح کرد و پس از این دو تعبیر به ادبیات عمومی روانشناسی (و سپس مدیریت) وارد شده و رواج پیدا کردند.
تفکر همگرا
تفکر همگرا یک تکنیک حل مساله است که بر کنار هم آوردن ایدههای مختلف از افراد یا زمینههای مختلف برای تعیین بهترین راه حل واحد برای یک مساله است. تمرکز این شیوه تفکر، سرعت، منطق، دقت و شناسایی تکنیکهای شناخته شده، استفاده مجدد از آنها و گردآوری اطلاعات ذخیره شده است. این استراتژی برای شرایطی مناسب است که با یک پاسخ در دسترس شناخته میشوند و تنها باید از طریق استراتژیهای تصمیمگیری، تصمیم درست اتخاذ شود.
یک جنبه مهم تفکر همگرا این است که به بهترین پاسخ منتهی میشود، به این معنی که جایی برای ابهام وجود ندارد و شما یا جواب درست را دارید یا جواب اشتباه. این نوع تفکر همچنین با دانش (یکی از جنبههای کلیدی خلاقیت) مرتبط است زیرا مستلزم استفاده از دانش موجود به روش روشهای استاندارد است. تستهای استاندارد IQ تفکر همگرا را اندازهگیری میکنند. جریان تفکر منطقی، شناخت الگو، ظرفیت حل مسائل و دانش تست را می توان در این آزمونها ارزیابی و درجهبندی کرد. سوالات چند گزینهای استاندارد نیز مثالی از آزمودن تفکر همگرا هستند. پاسخگویی به اکثریت تکالیف مدرسه نیز نیازمند تفکر همگرا هستند.
تفکر واگرا
اصطلاح «تفکر واگرا»، به استراتژیای برای حل مسائل اشاره دارد که با پیشنهاد کردن راه حلهای متعدد، در تلاش است تا یکی از راه حلها را که برای حل مسئله کارایی دارد،انتخاب کند. این باور وجود دارد که این نوع از تفکر، معمولا به طرزی خود به خودی و ناگهانی اتفاق میافتد و در آن، ایدههای خلاقانه متعددی خلق شده و مورد ارزیابی قرار میگیرند. در این تفکر، راه حلهای بالقوه بسیاری، در یک بازه زمانی کوتاه مورد مطالعه قرار گرفته و ممکن است بین آنها ارتباطات نامتعارفی هم ایجاد شود. هنگامی که مرحله تفکر واگرا کامل شد، اطلاعات و ایدهها با استفاده از تفکر همگرا ساختاربندی و سازماندهی میشوند. ایده پردازی و تهیه پیشنویس، دو فرآیندی هستند که در آنها تفکر واگرا به کار میرود.
گیلفورد بیان میکند که در تفکر واگرا، میتوان 4 عنصر را به عنوان مهمترین عناصر شناسایی و سنجش کرد:
- انعطاف پذیری اندیشه یا Flexibility
این عنصر، غیرمعمول بودن جوابها و راهحلهای ارائه شده را مورد سنجش قرار میدهد. ظرفیت ایجاد ادراکات یا دستهبندیهای مختلفی که از آنها، طیف مختلفی از ایدههای مربوط به یک چیز یا مساله مشابه به آن ناشی میشود. - اصالت اندیشه یاOriginality
این عنصر، ارائه راه حل یا جواب تازه، بدون استفاده از میانبرهای ذهنی مهم است. مهارت ایجاد محصولات یا ایدههای جدید، غیر معمول، منحصر به فرد، بسیار متفاوت یا کاملا جدید. - سیالی اندیشه یا Fluency
توانایی رویا پردازی، اختراع، تفکر، دیدن، مفهومسازی محصولات یا ایدههای جدید و اصیل بودن ایدهها. - جزئی نگری اندیشه یاElaboration
این عنصر به منظور توانایی ارائه جزئیات برای طرح ارائه شده.
هر چه تفکری انعطاف پذیرتر، اصیلتر و سیالتر باشد، میزان واگرایی در آن بیشتر است و در این صورت آن تفکر،خالقتر است. گیلفورد و همکارانش، آزمونهای بسیاری را برای سنجیدن این ۴ عنصر، استاندارد کردند. از جمله آزمون “عنوان داستان و استفاده های غیرمعمول”.
در آزمون استفاده های غیر معمول، برای مثال به آزمون شونده کلمه آجر داده می شود و از او خواسته می شود تا در مدت ۸ دقیقه تمام موارد استفاده آجر را بیان کند:
پاسخ یکی از دانش آموزان این گونه است:
ساختن خانه / ساختن طویله / ساختن مدرسه / ساختن کلیسا / ساختن دودکش / ساختن اجاق.
چنانچه مالحظه می شود همه ی این پاسخ ها طبقه ی واحدی از استفاده از آجر، یعنی ساختن مربوط می شود و نشان دهنده ی انعطاف پذیری و واگرایی کمی می باشد.
دانش آموز دیگری این پاسخ ها را داده است:
گذاشتن جلو در / زدن به یک سگ / درست کردن قفس کتاب /غرق کردن یک گربه / کوفتن به میخ / درست کردن دروازه های فوتبال
این پاسخ ها انعطاف پذیرند و نشان دهنده واگرایی بیشتر تفکرند.
معمولا تفکر واگرا، با ظرفیتی بالا در خلق تعداد زیادی ایدههای پیچیده از یک ایده واحد یا محرکهای ساده شناخته میشود. تفکر واگرا به دنبال ایجاد ایدههای ترکیبی غیر منتظره و مواردی از این دست است. در تفکر واگرا، برای یک سوال، پاسخهای زیادی وجود دارد و اگر چه پاسخها بسته به فرد، به طور قابل توجهی متفاوت هستند، اما همه پاسخها دارای ارزشی برابر هستند. این پاسخها، شاید تا پیش از این وجود نداشته باشند؛ به همین دلیل است که پاسخهایی جدید، شگفتانگیز یا غیر معمول به نظر میآیند. گاهی اوقات، پاسخها صرفا برای محیطی خاص و یا بسته به تجربه فرد پاسخ دهنده درست هستند. با این حال، ممکن است گاهی اوقات، پاسخهای ارائه شده برای یک مسئله، پاسخهایی مطلقا درست باشند.
جهت تکمیل 4 عنصر گیلفورد میشود عناصر زیر راهم در تفکر واگرا اضافه کرد:
- پیچیدگی: توانایی تصور کردن محصولات یا ایدههای دشوار، چند وجهی، چند لایه یا پیچیده
- کنجکاوی: ویژگی شخصیتی نمایش رفتارهای کاوشگرانه، جستجو، پرسیدن سوالات، یادگیری و کسب دانش یا اطلاعات بیشتر در مورد چیزی و توانایی عمیقتر شدن در ایدهها
- پرجزئیات بودن: مهارت افزودن، ساختن یا آراستن یک محصول یا یک ایده
- شیوایی: مهارت خلق ایدههای بسیار به منظور افزایش تعداد راه حلهای بالقوه یا محصولات مرتبط
- ریسکپذیری: آمادگی برای شجاع بودن، جرات داشتن، ماجراجویی، خطر کردن یا تجربه کردن چیزهای جدید
مثال هایی از تفکر واگرا و همگرا
در اینجا دو مثال آورده شده است که تفکر واگرا و تفکر همگرا را با یکدیگر مقایسه میکند. در مثالهای زیر، دادههای هر دو مسئله به هم شبیه هستند و تفاوت آنها، در نحوهی طرح مسئله است.
- تفکر واگرا: خانه آقای الف در فاصله پنج مایلی از محل کار او است. خودروی او به ازای طی کردن هر ۳۰ مایل، یک گالن سوخت مصرف میکند. آقای الف تصمیم دارد در طی مسیر خود، هم به دلایل مالی و هم به دلیل حفاظت از محیط زیست، سوخت کمتری مصرف کند. در حل این مسئله محدودیتی برای هزینههای ایجاد شده وجود ندارد. آقای الف چه گزینههایی برای کاهش مصرف سوخت خود دارد؟
- تفکر همگرا: خانه آقای الف در فاصله پنج مایلی از محل کار او است. خودروی او به ازای طی کردن هر ۳۰ مایل، یک گالن سوخت مصرف میکند. آقای الف تصمیم دارد در طی مسیر خود، هم به دلایل مالی و هم به دلیل حفاظت از محیط زیست، سوخت کمتری مصرف کند. در حل این مسئله محدودیتی برای هزینههای ایجاد شده وجود ندارد. سه وسیله نقلیه جایگزین به جای خودرو آقای الف معرفی کنید.
هر دو مثال میتوانند به نتایج مهمی منجر میشوند. شرایط مثال مسئله همگرا، خود میتواند مسئله دیگری باشد، مثلا خودروی آقای الف خراب شده و و او فقط تا آخر هفته وقت دارد تا پاسخی برای این مشکل پیدا کند. در مورد مسئلهی تفکر واگرا، ممکن است زمان بیشتری برای بررسی این مثال برای رسیدن به پاسخ نیاز باشد. با این حال، ممکن است پاسخی برای مسئله پیدا کنیم که کاملا متفاوت از چیزی باشد که مسئله از ما خواسته است. مثلا خودرویی طراحی شود که با مصرف هوا حرکت کند یا آقای الف، کسبوکار جدیدی را شروع کند که بتواند در خانه بماند.
مقایسه تفکر واگرا و تفکر همگرا
از نگاهی کلی، تفکر همگرا و واگرا مشابه هم هستند زیرا هر دو شیوه تفکر، برای تعیین راهکار برای حل مشکلات به کار میروند و هر دو استراتژی به دنبال تعیین بهترین راهکارها هستند.
اغلب، دیده میشود که مسائل به وسیلهی ترکیبی از تفکر همگرا و واگرا حل میشوند. تفکر واگرا، زمانی بهترین نتایج را به همراه دارد که از آن برای حل مشکلاتی که خلاقیت را ممکن میسازند، استفاده شود. تفکر همگرا نیر، به طور ایدهآل برای شرایطی مناسب است که در آن بهترین پاسخ صحیح وجود دارد و تعیین پاسخ از طریق ارزیابی اطلاعات ذخیرهشده و در دسترس، امکان پذیر است. علاوه بر این، اگر چه شاید دور از ذهن باشد، اما تفکر همگرا نیز به خلق ایدههای جدید کمک میکند. با این حال، با توجه به این واقعیت که تمرکز تفکر واگرا بر خلق ایدهها است و نه فرآیند، هر راه حلی که به عنوان نتیجه تفکر واگرا تعیین میشود، غالبا نیاز به استفاده از تفکر همگرا دارد تا آن را به یک فعالیت قابل اجرا تبدیل کند. نمونهی زیر، یک مثال از تفکر همگرا و واگرا در عمل است.
- احتمالا انسان، از زمانی که برای اولین بار به ستارگان چشم دوخته است، غلبه بر نیروی جاذبه زمین برای سفر به فضا، رویایی بوده که همواره آن را در سر میپرورانده است. با این حال، تنها در اواسط قرن بیستم بود که فناوری در دسترس انسان به سطحی رسید تا این رویا را به واقعیت تبدیل کند. ۱۴ اکتبر ۱۹۵۷ روز مهمی در تاریخ است. در این روز بود که روسها، سفینه اسپوتنیک را به فضا پرتاب کردند و بدین ترتیب رقابت فضایی را آغاز کردند و خبر موفقیت روسها در تکنولوژی فضایی، به ایالاتمتحده رسید. آمریکاییها در پاسخ، یک سال بعد اداره هوانوردی و فضایی ملی را تاسیس کردند.
در نیمه اول دهه ۱۹۶۰، رئیسجمهور وقت آمریکا، «جان اف کندی» به «ورنر فون براون» و دیگر افراد کلیدی در صنعت هوا فضا نامه نوشت. او میخواست بداند که ایالاتمتحده چگونه میتواند روسیه را در این رقابت فضایی شکست دهد. پس از دریافت توصیههای تخصصی مربوط به این موضوع، رئیسجمهور سخنرانی معروف خود را ایراد کرد که در آن قول داد مردی را به ماه بفرستد و همچنین بازگشت امن او را تا پایان دهه تضمین کند. این سخنرانی باعث تجریک شدن نزدیک به ۴۰۰۰۰۰ نفر از کارکنان ناسا و پیمانکاران، برای ملحق شدن یک تیم منسجم و رسیدن به یکی از بهترین رویدادهای تاریخ در کمتر از یک دهه شد.
کندی از دادهها و حقایق موجود استفاده کرد تا بفهمد آمریکا چگونه میتواند روسها را در رقابت فضایی شکست دهد. این نمونهای از تفکر عمدتا همگرا بود. نتایج این دستاورد قابلتوجه، در ساخت بسیاری از فناوریهای جدید برای طراحی و ساخت موشکها، سفینههای فضایی و دیگر تجهیزات به کار گرفته شد که این امر، به مقدار قابلتوجهی تفکر واگرا نیاز داشت.
راهی برای اینکه امور را بهگونه دیگری ببینید
فرایند حل مسئله خلاقانه مبتنی بر تفکیک شیوههای تفکر واگرا و تفکر همگرا است تا بتوانید در مرحله نخست ذهنتان را بر خلاقیت، و در مرحله دوم بر ارزیانی متمرکز کنید.
حل مسئله خلاقانه روشی است برای حل مشکل یا شناسایی فرصتها در زمانی که روش مرسوم اندیشیدن بیفایده است. این روش به شما کمک میکند زاویه دید جدیدی برای بررسی موضوع پیدا کنید و به راه حلهای خلاقانه برسید تا بتوانید برای غلبه بر موانع و رسیدن به هدف، از نو برنامهریزی بکنید.
خلاقیت یا Creativity اگر چه مفهوم جدیدی نیست و در همیشه تاریخ همراه بشر بوده است، اما هیچگاه به عنوان یک مد به اندازهی این روزها، رواج نداشته است. خلاقیت در خلاصه ترین تعریف ممکن یعنی “چیز مفیدِ جدید “
پیش نیاز: حل مسئله چیست؟
شما به این سطح از محتوا دسترسی ندارید و یا وارد اکانت خود نشدید. بخشی از محتوا مختص اعضاء و مشترکین میباشد.
خرید یا تمدید اشتراک | ورود یا عضویت
.: برای دانلود کاتالوگ آشنایی بامحتوای دیزاین کلاب اینجا کلیک کنید :.
جمع بندی
حل مسئله خلاقانه روشی است تا خلاقیت خود را برای تولید ایدههای جدید و پیدا کردن راه حلهای مفید به کار بیندازید. این فرایند مبتنی بر تفکیک شیوههای تفکر واگرا و تفکر همگرا است تا بتوانید در مرحله نخست ذهنتان را بر خلاقیت و در مرحله دوم بر ارزیانی متمرکز کنید.
استفاده از خلاقیت به شما کمک میکند راهحلهای بهتری برای حل مشکلات خود پیدا کنید. زمانی که راهکارهای قدیمی مشکلات را برطرف نمیکنند، حل مسئله با استفاده از خلاقیت باعث میشود به سادگی بتوانید فرصتهای بهتر را تشخیص دهید. در حقیقت این روش به شما انگیزه میدهد تا دیدگاه متفاوتی داشته باشید و راهحلهای نوآورانه پیدا کنید. سپس بتوانید برای مقابله با موانع و رسیدن به اهداف خود برنامهریزی کنید.